مطالب ادبی

••• آسمانه

♥ مطالب ادبی .!.!.!.!. مطالب مذهبی ♥

مطالب ادبی

بهرام و گل اندام (عشاق قديمي افسانه هاي فولکوريک ايران)

در قسمت بهرام نامه يا هفت پيکر خمسه نظامي آنجا که از داستان بهرام و کنيزک خود بحث مي کند : روزي بهرام گور ساساني با کنيزک چيني زيباي خود به شکار رفت و گورخرهاي زيادي صيد کرد . با آنکه تمام ملازمان به مهارت و استادي بهرام در شکار گورخر آفرينها گفتند مع هذا از کنيزک صدايي برنيامد ودر مدح و ثناي شهريار ساساني سخني نگفت . بهرام مدتي تامل کرد تا گورخري از دورپيدا شد و آن گاه به کنيزک گفت :« ميل دارم اين گور را به هر شکلي که دلخواه توباشد شکار کنم .» کنيزک از روي ناز و تکبر : گفت بايد که رخ برافروزي سر اين گور در سمش دوزي بهرام گورمهره اي در کمان گروهه نهاد و به دقت رها کرد تا درگوش گورخرجاي گرفت ، حيوان بيچاره سم پاي راستش را براي خاراندن به گوش خود نزديک کرد تا مهره رااز گوش خارج کند . کنيزک گفت که آدمي در هر کاري اگرمداومت و ممارس کند مسلما ورزيده و کارآزموده خواهد شد چه کار نيکو کردن از پرکردن است . شاه چون اين سخن شنيد خشمگين شد و کينه اورا به دل گرفت پس به سرهنگي که در التزام رکاب بود فرمان داد آن کنيزک جسور وفضول را گردن بزند . کنيزک زيبا چون خود را در چنگ اجل و چنگال سرهنگ گرفتار ديد به حال تضرع درآمد و از او خواست که در قتلش عجله نکند ، بعيد نيست که شاهنشاه روزي از کرده پشيمان شود وترا که بي تامل اجراي فرمان کردي مورد خشم و عتاب قرار دهد ، اگر جانب احتياط را مرعي داري و مرانکشي ، قول مي دهم

کاري بکنم و تدبيري بينديشم که بهرام گورنه تنها خشمگين نشود بلکه ترا بيشتر از پيشترمورد تفقد ونوازش قراردهد . سرهنگ درمقابل پيشنهاد کنيزک تسليم شد و او را در قصري مشيدي که در خارج از شهر داشت سکونت داد تا پنهاني در زمره خدمتکاران کار کند وهويتش را مکتوم دارد . اين قصر سربه فلک کشيده شصت پله داشت و کنيزک از همان روزهاي نخست گوساله اي را که تازه از مادر زاييده شده بود بر دوش گرفت و روزي چند بار به بالاي قصر مي برد و پايين مي آورد ، گوساله بر اثر گذشت ايام و ليالي رشد مي کرد و بزرگ مي شد ولي چون به دوش کشيدن و بالا بردن آن همه روزه چندين بار تمرين و تکرار مي گرديد لذا رشد تدريجي گوساله تاثيري در دشواري حمل و نقل نداشت . کنيزک چون موقع را مقتضي ديد به سرهنگ تکليف کرد که بهرام گور را به هرطريقي که ممکن باشد روزي به اين باغ و قصر شصت پله بياورد . سرهنگ چنان کرد و روزي که بهرام به شکار گورخر مي رفت او را براي چند دقيقه استراحت و تمدد اعصاب به باغ و قصرزيبايش دعوت کرد ومخصوصا داستان کنيزک و بردوش کشيدن گاو عظيم الجثه و بالا بردن از قصر شصت پله را شرح داد تا شاهنشاه ساساني را تمايل و رغبت تماشاي اين صحنه دست داد. پس بهرام گور به باغ آمد و کنيزک زيبا در حالي که روي خود را پوشانيده بود در مقابل بهت و اعجاب بهرام و ملازمانش گاورا بر دوش گرفت وبدون ذره اي احساس خستگي و ملالت خاطر آن را از شصت پله به بالاي قصر برد و بازگردانيد . بهرام به روي خود نياورد وگفت :« مي دانم چگونه به اين عمل خطير و شگرف دست يافتي .اين گاو را از زماني که گوساله نوزاد بود بر دوش گرفته به بالاي قصر بردي و چون در اين کار از تمرين و

مداومت دست نکشيدي لذا رشد گوساله در تصميم و توانايي توخدشه وخللي وارد نساخت وگرنه خود بهتر مي داني که اين از قدرت و زورمندي نيست بلکه مولود تعليم و تمرين و مداومت مي باشد » کنيزک زيبا که به انتظار چنين سوال و استدلالي دقيقه شماري مي کرد بدون تامل و در لفافه طنز وتعريض جواب داد :« شهريارا ، اگر زن ضعيف الجثه گاوي را بر دوش بگيرد و به بالاي قصر شصت پله اي ببرد اعجاب و شگفتي ندارد ومولود تمرين و ممارست بايد تلقي کرد ولي اگر شاهنشاه سم و گوش گورخري را به هم بدوزد نبايد نام تعليم و ممارست بر آن نهاد ؟!» بهرام گوربه فراست دريافت که اين همان کنيزک زيباي چيني است . پس در کنارش گرفت و از آنچه گذشت عذر خواست . سرهنگ را نيز که در قتل کنيزک شتاب زدگي نداده بود مورد تفقد و نوازش قرار داد . از آن تاريخ عبارت کار نيکو کردن از پرکردن است که از واقعه شيرين و جذاب بهرام گور و کنيزک چيني ريشه و مايه گرفته است به صورت ضرب المثل درآمده مورد استناد وتمثيل قرار گرفته است. هفت پيکر نظامي



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

+ نوشته شده در پنج شنبه 5 شهريور 1394برچسب:مطالب ادبی,عاشقانه های دنیا,عشاق معروف,بهرام و گل اندام,افسانه های فولکوریک ایران, ساعت 11:28 توسط آزاده یاسینی